معنی اندیکاتور نویس

حل جدول

اندیکاتور نویس

نمانویس


اندیکاتور

دفتر خلاصه نامه ها

دفتر خلاصه نامه‌ها

دفتر نامه نما


معادل اندیکاتور

نامه نما


معادل فارسی اندیکاتور

نامه نما

نامه‌نما


برابر پارسی اندیکاتور

نامه نما

لغت نامه دهخدا

اندیکاتور

اندیکاتور. [اَ ت ُ] (فرانسوی، اِ) دفتری که در ادارات خلاصه ٔ نامه های فرستاده و رسیده را در آن ثبت کنند. دفتر نماینده.


نویس

نویس. [ن ِ] (ریشه ٔ فعل) ریشه ٔ مضارع فعل نوشتن است و در صرف وجه مضارع و امر به کار رود: نویس. بنویس. می نویسم. || (ن مف) به صورت مزید مؤخر به معنی «نوشت » در ترکیبات ذیل مستعمل است: بارنویس. بیرون نویس. پانویس. پاک نویس. پیش نویس. خارج نویس. || به معنی نویسیده و نوشته به صورت مزید مؤخر به کار رود: نانویس، به معنی نانویسیده و نانوشته. || (نف) به صورت اسم فاعل مرخم به معنی نویسنده و نگارنده و آنکه می نویسد بصورت مزید مؤخر در ترکیبات زیر مستعمل است: افسانه نویس. اوارجه نویس. پنهان نویس. تابلونویس. تاریخ نویس. تندنویس. چهره نویس. چیزنویس. حاشیه نویس. حق نویس. خفیه نویس. خودنویس. خوش نویس. داستان نویس. دعانویس. دفترنویس. رمان نویس. روزنامه نویس. سرخطنویس. ضابطنویس. غلطنویس.فکاهی نویس. کاغذنویس. کتیبه نویس. کشیک نویس. کفن نویس. لشکرنویس. مثال نویس. مجلس نویس. مراسله نویس. نامه نویس. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود.

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

اندیکاتور

دفتری که درادارات خلاصه نامه های فرستاده و رسیده را در آن ثبت کنند، دفتر نماینده

فرهنگ معین

اندیکاتور

(اَ تُ) [فر.] (اِ.) دفتری که خلاصه نامه های فرستاده و رسیده را در آن ثبت کنند، نامه نما (فره).

فرهنگ عمید

اندیکاتور

دفتری که شماره نامه‌های رسیده و فرستاده در آن ثبت می‌شود،
(شیمی) معرف،

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

اندیکاتور نویس

818

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری